.
الفبا برای سخن گفتن نیست
برای نوشتن نام توست
اعداد ...
پیش از تولد تو به صف ایستادند
تا راز زادروز تو را بدانند
دستهای من
برای جست و جوی تو پیدا شدند
دهانم
کشف دهان توست
ای کاشف آتش
در آسمان دلم توده برفی است
که به خندههای تو دل بسته است.
.
#شمس _لنگرودی
.
بر نمیگردند شعرها
به خانه نمیروند
تا برگردی
و دست تکان دهی
روبانهای سفید را در کف شعرها ببین که چگونه در باران میلرزند
روبانهای سفید،
پیچیده بر گل سرخهای بیتاب را ببین
بر نمیگردند شعرها
پراکنده نمیشوند
به انتظار تو در باران ایستادهاند
و به لبخندی،
به تکان دستی، دل خوشند.
"شمس_لنگرودی"
.
هیچکس به اندازه ی من خدا را دوست ندارد ....
هیچکس به اندازه ی تو ...
مرا دوست ندارد !
و هیچکس به اندازه ی خدا
تو را دوست ندارد ...
میبینی ؟!
میبینی در چه چــــرخه ای عاشقت شده ام ؟!
"عباس معروفی"
.
چقدر این دوستداشتنهای بیدلیل
خوب است...
مثل همین باران بیسوال
که هی میبارد ....
که هی اتفاقا آرام و شمرده
شمرده
میبارد....
.
"سید_علی_صالحی"
.
این شعرها که بوی سکوت می دهند
از غیبت لب های توست
کلمات
مثل زنجره های خشکیده ی تابستانی
از معنا خالی شدند
و در انتظار مورچه هایند
توشه بار زمستانی شان را
در حفره ی تاریک خالی کنند –
اندوهی که سرازیر می شود
در سینه ی خاموش من.
"شمس لنگرودی"
.
دل مست و
دیده مست و
تن بی قرار مست..
جانی زبون چه چاره کند
با سه چار مست؟؟؟..
.
"اوحدی_مراغه ای"
.
هیچ کس
نمی توانست مرا به کشتن دهد...
هیچ کس
بــه
قشنگـی
" تـــو"،
مـرا
نکشت...!
.
"عباس_معروفی"
.
بی آنکه بوی تو مستم کند
تا ده میشمارم
انگشتانم گرد کمرگاه مدادم تاب میخورند
و ترانهای متولد میشود
که زادهیِ دستهای توست
چه کنم؟
شاعرم
به از تو سرودن معتادم.
"شمس_لنگرودی"
.
مرا
براى روز مبادا
کنار بگذار !
مثل
مسافرخانه اى متروکه ام
در جاده اى سوت و کور ؛
یک روز خسته از راه مى رسى
و جز آغوش من برایت پناهى نیست ...
"پریسا_صالحى"
.
جهان چیزی شبیه موهای توست،
سیاه و سرکش و پیچیده
خیال کن چه بیبختم من!
که به نسیمی حتی
جهانم آشوب میشود...
.
"کامران_رسول_زاده"
.
هر حرف نام تو را
با عطر گلی می آمیزم
هر خواب گندمزاری را
با نسیم نگاهم
بر تنت می نوازم
هر آوای پرنده ای را
از موهای تو می گذرانم
هر شراب نابی را
با مستی لبهای تو
مزه مزه می کنم
صدای تو
باد را برمی گرداند
گل قشنگم
برمی گردم
پیش از آن که تو را بشناسم برمی گردم
و در ابتدا و انتهای ذهنت ورق می خورم
می خواهی قبل و بعد ذهنت را ببوسم ؟
.
"عباس معروفی"
مرا ببوس
اگر از مرگ می ترسی
می آید روزی
که بین من و تو مرگ خوابیده باشد
ناگهان ببینی
چقدر مرا نبوسیده ای!
.
"ستاره_جوانزاده"
.
در آیه های من
چشم های زیبای تو
ناپیداست
در آیه های من
پیچ و تاب اندامت ناپیداست
در آیه های من
صدای مهربانت
با پرنده ها به تابستان کوچ کرده
و برف
این برف و این آسمان شگرف
روی خاطره های تو را
سفید می کنند
.
"عباس معروفی"
.
آه مرو ، میا
نزدیک مشو ، دور منشین
کوچ مکن ، به من مپیوند
مرا تباه مکن ، مرا خمیده مساز
ما باید که
پرواز کنیم
چون دو خط موازی
با هم
که به هم نمی پیوندند
که نیز از یکدیگر دور نمی شوند
وعشق
همین است.
.
غاده السمان